سناریو ران

از زبان ا/ت

امروز روز اول مدرسه بود من با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم لعنتی دوباره داشتم خواب پدر عوضیم رو میدیدم یک نفس عمیق کشیدم و رفتم دستشویی صبحانه خوردم و حاضر شدم برم مدرسه تو راه مدرسه بودم که دیدم یک پسر کله بنفش داره یک بچه رو عضیت می‌کنه منم به سرعت رفتم کمک اون بچه

ا/ت:هوی مردک زورت به بچه رسیده😡
اون پسره:هوی هوی هوی تو بهتره دخالت نکنی😏
ا/ت: حالا اگه بکنم چی میشه😡
اون پسره:بیخیال بابا حوصله ی حرف با تورو ندارم

از زبان راوی

اون پسره رفت ا/ت هم به طرف پسر بچه رفت و گفت

ا/ت:عزیزم حالت خوبه کاریت نکرد😊
پسر بچه:نه ممنون خاله که نجاتم دادین🥲
ا/ت:خواهش میکنم 😁

از زبان راوی

ا/ت ساعت گوشیش را نگاه کرد و دید که دیر شده و به سرعت به سمت مدرسه رفت و وقتی وارد مدرسه شد به یک کسی خورد و ا/ت خورد زمین وقتی به بالا نگاه کرد با چیزی که دید خشکش زد


شاید همه فکر کنید اون کسی که ا/ت بهش خورده رانه ولی سخت در اشتباهید

ببخشید بد شد😢😢😢
دیدگاه ها (۲۹)

سناریو ران

سناریو بی بلید

چقدر راضی هستید راستشو بگید🥹🥹

سناریو ران

●بال های سیاه و سفید○پارت 15

مرگ بی پایان پارت ۳۰

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط